شهادت حضرت عباس علیه السلام
از چـشمه سارت آبرو پُر کرد موسی عـیسی رکـابت را گرفت و رفت بالا پشت زمین خوابید و سقف آسمان ریخت وقـتی سـتـون عــمـر تـو افـتـاد از پـا بر صـفحه پـیـشـانی خـیـمـه نـشـسـتـه چین و چـروک واضحی از داغ سقـا آب حـیـات بچـه ها خـشـکـید، برگـرد تیغی بیاور، قطع کن دست عطش را دارد گـــلوی بغـض هـا را می فـشـارد داغ صـدای خـشـک طـفـل مـادر مـا بی تـو لـبـاس علـقـمـه پـوسـیـد بـر تن برگـشـت از نهـر لبـت شـرمـنـده امـا دیدم عمودی روضۀ بـالای سر خواند از چشم خیس تیرها می ریخت، دریـا پـای ضـریـح دسـت هـایت زار می زد در مجـلس ترحـیم آب مشک، زهـرا |